در سِفِر شِمُوت (کتاب خروج-جلد دوم تورات)، فصل چهارم، یه اتفاقاتی بین یهوه (خدای یهود) و مُشِه رَبِنو (حضرت موسی) میافته که جالبه.
ظاهراً یهوه به مُشِه دوتا دستور داده بوده: یکی اینکه پسرش رو ختنه کنه و و اونیکی اینکه بره مصر بنیاسرائیل رو نجات بده. مُشِه خان هم شادوخندان اول پا میشه بره بنیاسراییل رو نجات بده که توی راه، یهوه با توپ پر و بهقصد کشت میآد پایین و یقهی آقمُشِه رو میگیره و تا شلوار این بچه رو در نیاره و جلوی چشمان مبارکش، مادر بچه با قلوهسنگ ترتیب کار رو نده، یقهی بدبخت رو ول نمیکنه.
آقا از پس فردا در کنار گشتهای ارشاد، گشت درشورت میگذارن و تا شلوار ملت رو در نیارن و از عدم وازکتومی و توبکتومی و… اطمینان حاصل نکنن ول کن معامله نخواهند بود. حالا بگو نگفتی.